خلق جدید

خلق جدید

در ادامۀ بحث «قیامت کبری » (خلاصۀ جلسۀ 26، 1 صفر 1441)  به تبیین موضوع «خلق جدید» می‌پردازیم.

گفتیم که خاصیت طبیعت، کون و فساد است و به سوی نابودی حرکت می‌کند و در عین حال سیری به سوی بقا و کمال وجودی دارد. حال می‌خواهیم ببینیم چه آیاتی از قرآن این حقیقت را تأیید می‌کند و این سیر به چه کیفیت انجام می‌گیرد و جایگاه انسان در این مسیر کجاست.

فلاسفه اسلامی، فلسفه را از تفسیر، اخلاق و علوم قرآنی جدا می‌دانستند. اما ملاصدرا اولین فیلسوفی است که فلسفه را از قرآن و معارف اهل بیت جدا نکرد. او اسلام را از همه چیز برتر می‌دانست و نظریاتش را بر اساس آیات قرآن ارائه می‌داد و اصول فلسفی خود را در معرفت نفس و حرکت جوهری، از قرآن استنباط کرده است. ملاصدرا با تزکیۀ نفس، به زیبایی قرآن را به نطق درآورده و خود می‌گوید که چنین فهمی را فقط خدا به من عنایت کرده است و آن را از فضل خدا می‌داند. او موجودات را در وجه خلقی فانی و در وجه الله‌ای باقی می‌داند و در اثبات نابودی مادی همۀ موجودات و بازگشتشان به ذات اقدس اله از قرآن شاهد می‌آورد: "بَلْ هُمْ في‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ"[1]؛ بلكه آنان [با اين همه دلايل روشن و استوار] باز در آفرينش جديد در ترديدند.

در هر زمان گروهی هستند که منکر معاد می‌‌شوند. چون می‌بینند که زمین و آسمان به سوی نابودی می‌رود. در زمان ما هم گروهی از فیزیک‌دانان بر این باورند. چون بدون دیدن وحدت حقیقی، به پیشرفت‌های علمی و وحدت در طبیعت رسیده‌اند. خدا می‌فرماید که آنان از خلق جدید در "لبس" هستند. یعنی خلق جدید از آن‌ها پوشیده است. آنان فقط ظاهر را می‌بینند که تمام می‌شوند. پس معاد را انکار می‌کنند. چون نمی‌دانند که همراه هر نیستی یک هستی جدید، با هر مرگ یک حیات جدید و با هر کهنگی یک تازگی جدید است. آنان بقای ورای فنا را نمی‌بینند.

عقلشان پوشیده است و از جنبۀ ثابت وجود خود غافلند و فقط در سیالیت و ظاهر حرکت می‌کنند. خلق جدید به باطن تعلق می‌گیرد نه ظاهر. چون ماده کون و فساد است. اما آن‌ها درون را نمی‌بینند. خلق جدید با ترمیم جسم و ماده حاصل نمی‌شود. فیزیک کوانتوم و قانون جذب حتی اگر درست هم باشند، فقط روی ظاهر کار می‌کنند. غافل از اینکه هر چه ظاهر را درست کنیم چند صباح بعد خراب می‌‌شود و دوباره رنگ می‌گیرد. اگر ترمیم اخلاق، رفتار، اقتصاد و... محدود به ظاهر باشد پایدار نیست. به همین دلیل آن‌ها که با این قوانین ترک اعتیاد می‌کنند یا سایر عادت‌های بد را کنار می‌گذارند، بدون اینکه جایگزین مناسبی از جنس معنا و وجود داشته باشد، باز به عادت غلط خود برمی‌گردند. چون فقط ظاهر را ترمیم کردند.

خلق جدید متعلق به جسم و بخش سیال وجود نیست. فیزیک‌دانان کهنگی ماده را ترمیم می‌کنند. در بسیاری از موارد ترمیم هم می‌شود اما ماندگار نیست. در حالی که خلق جدید می‌تواند صورت گیرد بدون اینکه لزوماً ظاهر تغییر کند. گاهی ظاهر هم تغییر می‌کند اما اصالت با باطن است.

روی ظاهر حساب نکن!

آیۀ دیگری که ملاصدرا به آن استناد می‌کند آیۀ زیر است:

"وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُونَ"[2]

و در آن هنگام كوه‏ها را بنگرى و جامد و ساكن تصور كنى در صورتى كه مانند ابر (تند سير) در حركتند. صنع خداست كه هر چيزى را در كمال اتقان و استحكام ساخته، كه علم كامل او به افعال همۀ شما خلايق محيط است.

وقتی کوه‌ها را بر اساس قوانین فیزیکی و ریاضیات بررسی کنیم، می‌بینیم که کوه حرکتی ندارد و آن را ساکن حساب می‌کنیم. مگر اینکه دست انسان کوه را بتراشد و از آن برج بسازد وگرنه به خودی خود حرکتی ندارد. اما آنچه نمی‌بینیم این است که همین کوه به ظاهر ساکن، به لطافت ابر حرکت می‌کند. حرکت کوه، لطیف و درونی است. تمام هستی همین حرکت را دارد تا در قیامت لطیف و زیبا شود.

حرکت کوه وجودی است چون «صنع» حق تعالی است و حتی مصنوع هم نیست. چون عین ظهور اسما و صفات الله است. همان الله‌ای که در همه چیز محکم‌کاری می‌کند: "أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ"

این آیه اثبات می‌کند که اتقان صنع الهی در وجه ثابت و وجودات علمی اشیاست که تغییر و تبدیل نمی‌پذیرد و به عین ثابت می‌رسد که مظهر تام حق تعالی است.

کسی که می‌خواهد محکم باشد یعنی در عقیده، عشق و مسیر الهی ثابت قدم حرکت کند، نباید روی ظاهر حساب باز کند. نه ظاهر جسم و طبیعت و نه ظاهر اعمال و صفاتش. فقط در این صورت می‌تواند سیر جبال و سیر حقیقی تمام هستی را ببیند و به صنع استوار الهی برسد. اتقان و استواری در هر شیء مربوط به باطن و وجود است نه ماهیت و ظاهر. چه در مورد ساده‌ترین مسائل روزمره مثل خوردن و خوابیدن و چه در مورد جدیدترین تکنولوژی‌های بشر، وجه استوار در ظاهر نیست. چه اگر بود، هر روز نظریه‌های علمی بالا و پایین نمی‌شد و یکی دیگری را نفی نمی‌کرد.

ما هم یک وجه سیال و یک وجه ثابت داریم. وجه سیال ما آنقدر بالا و پایین می‌شود که گاه در سه نوبت نماز یک حال ثابت نداریم. نماز مثال خوبی است چون نماز تنها وقتی است که فارغ از همه چیز با خودمان خلوت می‌کنیم. البته منظور از اتقان و ثابت بودن، در جا زدن نیست. این ثبوت، عین حرکت است. ملاصدرا می‌فرماید:

"فإن إتقانها ببقاء ذاتها في علمه تعالى و حفظه إياها بتوارد الأمثال"[3]

وجه اتقان شیء، بقای ذاتش در علم حق تعالی است و حفظ توسط او با پذیرش صورت‌های پی در پی.

بر این اساس، اتقان در نماز یعنی نمازگزار خود را در عین الهی می‌یابد و عین ثابت و روح خود را می‌بیند. روح هم به فرمودۀ قرآن از عالم امر است.[4] پس در نماز به عالم امر خود وارد می‌شود و عین ثابتی را که نزد خدا دارد و صور الهی که آن به آن به روح افاضه می‌شود، می‌بیند. این وجه، از نظر پذیرش صور، ثابت است. اما جسم نمی‌تواند از این نظر ثابت باشد.

نماز ما ثابت نیست چون حالاتمان متغیر است. اما اگر در نماز روح خود را ببینیم و با این توجه نماز بخوانیم، نماز ما ثبوت پیدا می‌کند.

برای عبور از ظاهر، باید خود را در عینیت خود ببینیم. جسم، عینیت ما نیست. بلکه رتبۀ جامد ماست. اما ذاتی داریم که به خدا چسبیده است. جسم بالا و پایین می‌شود؛ اما روح عین ثابت و به ثابت وصل است و صور را می‌پذیرد و مدام خلع و لبس دارد.

ذات ما چیزی جز فقر نیست. اما همین فقیر به ذات خدا وصل است و صور به او افاضه می‌شود. ولی فقط در صورتی می‌تواند این افاضات را بگیرد و رشد کند که در ظاهر نماند. حق کار خود را انجام می‌دهد: افاضۀ صور در تکوین انجام می‌شود. اما اگر در ظاهر بمانیم آن را درک نمی‌کنیم. امروز چیزی متوجه نمی‌شویم. اما در قیامت چشممان باز می‌شود و خسران خود را می‌بینیم و فریاد حسرت سر می‌دهیم که: "رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ"[5]

عمل صالح وقتی است که دید ما به ذاتمان باشد. ذاتی که به حق وصل است. نه کاری که صرفاً ظاهر خوبی دارد. بدون نگاه به باطن، کار خوب کردن، خوش خلقی، صبر و حلم ورزیدن و... عمل صالح نیست! ما عابد، عالم، نمازخوان و متشرع کم نداریم. اما جهان اسلام نگاه به باطن را کم دارد.

پس چرا اینقدر بی‌توجه و سر به هوا زندگی می‌کنیم؟! چرا وجود حقانی خود را نمی‌بینیم و برای رسیدن به آن کاری نمی‌کنیم؟! چون فقط به دنیا سرگرم شده‌ایم. اوج معناگرایی ما هم بردن خواسته‌های خود به درگاه خداست. غافل از اینکه هر چه از او بخواهیم قبلاً به ما داده است. کافی است آن را در خود ببینیم. همۀ ما همۀ کمالات را در رتبۀ خود داریم. فقط باید آن را در ذات خود ببینیم. این کمالات هم با ابتلا به فعلیت می‌رسند. به همین دلیل ابتلا با خلقت عجین است: "الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً"[6] اما ما ابتلا را دردی گرفتیم که به هر طریق درست یا غلط باید آن را ترمیم کنیم. به همین دلیل با ابتلا رشد نمی‌کنیم.

پس برخورد ما با ابتلائات باید چگونه باشد؟ فقط وظیفه و تکلیفی را انجام دهیم که خداوند برایمان مشخص کرده است. همین!

«تحول» در باطن

از دیگر آیاتی که ملاصدرا در توضیح این بحث بدان استناد می‌کند آیۀ زیر است:

"يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ"[7]

روزى كه زمين به غير اين زمين و آسمان‏ها [به غير اين آسمان‏ها] تبديل گردد، و [همگان‏] در پيشگاه خداوند يگانۀ قهّار حاضر شوند.

اما منظور از اینکه این زمین، زمینی دیگر می‌شود چیست؟ یعنی زمین از نظر وجودی همین زمین است؛ اما از نظر ماهیتی تبدیل می‌شود و خدا زمین جدیدی را در قیامت نمی‌آفریند. این اتفاقی است که برای همۀ کیهان می‌افتد.

 ملاصدرا می‌گوید: «همۀ موجودات طبیعی، حرکت جوهری دارند و از صورتی به صورت دیگر «تحول» پیدا می‌کنند.»[8]

حرکت جوهری مربوط به جسم نیست که رو به زوال می‌رود؛ بلکه حرکتی کمالی و فعلیت بعد از فعلیت است. منظور از صورت در اینجا چهره نیست. بلکه وجود و شیئیت شیء است. همه موجودات جوهر ذاتی دارند یعنی آنی از حق، منفک نیستند.

نکتۀ دیگر این است که موجودات در وجود باطنی خود «تحول» پیدا می‌کنند نه «تغییر و تبدیل». تحول به صورت ذاتی و عین شیء تعلق می‌گیرد. همۀ طبیعت در قیامت متحول می‌شود و فقط خدا را نشان می‌دهد.

کسی که سیر باطنی می‌کند «متحول» می‌شود. در ظاهر همان آدم دیروز است. مثل دیروز می‌خورد و می‌خوابد و با دیگران ارتباط می‌گیرد و به خانواده‌اش محبت دارد. اما در باطن، همه چیز رنگی دیگر گرفته و مثل قبل نیست. بر خلاف «تغییر» که درون ثابت می‌ماند و فقط ظاهر عوض می‌شود. مثل تغییراتی که در مبلمان و دکوراسیون خانه ایجاد می‌کنیم. یا با جراحی نشانه‌های پیری را از صورت خود برمی‌داریم. اینها مصداق تغییر است و چیزی به موجودیت ما اضافه یا از آن چیزی کم نمی‌کند. اما در تحول، موجودیت عوض می‌شود.

کسی که معارف به گوشش می‌خورد و سیر باطنی می‌کند متحول می‌شود. اما کسی که با نگاه ظاهری معارف را دریافت می‌کند، فقط ظاهرش را تغییر می‌دهد؛ اما روحیه همان است که بود و وجود تکان نمی‌خورد.

ما در نوروز از خدا تحول می‌خواهیم و دعا می‌کنیم که حال ما را به بهترین حال متحول کند. تحول امری وجودی است. اما بیشتر ما در آن ایام فقط فرش شسته؛ لباس و کفش نو خریده و مبلمان را عوض کرده‌ایم اما در وجود همان آشیم و همان کاسه! چون هم و غمّ ما فقط ظاهر است.

مثل دختر نوجوانی که روز اول نوروز کت و دامن فیروزه‌ای زیبایش را پوشیده است. سگی به او حمله می‌کند. لباسش را پاره می‌کند و پایش را گاز می‌گیرد. او از شدت علاقه به لباس، اصلاً زخم خود را نمی‌بیند. به جای اینکه نگران خونریزی و تزریق آمپول هاری باشد، برای پاره شدن لباسش گریه می‌کند.

سگ فتنه‌های دنیا وجود ابدی ما را گاز گرفته است و حیات اصیل‌مان را تهدید می‌کند. اما ما بر خرابی خانه و زندگی و از دست رفتن پول و قدرت و مقام گریه می‌کنیم. کت و دامن فیروزه‌ای ما اموال، اولاد، شان و مقام و پشت میز نشستن است که به فرمودۀ قرآن کسی که آن را از وجود ابدی خود بیشتر دوست بدارد، هدایت نخواهد شد:

"قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ"[9]

بگو كه اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خويشاوندان خود و اموالى كه جمع آورده‏ايد و مال التجاره‏اى كه از كسادى آن بيمناكيد و منازلى را كه به آن دل خوش داشته‏ايد بيش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست مى‏داريد منتظر باشيد تا خدا امر خود را جارى سازد و خدا فسّاق و بدكاران را هدايت نخواهد كرد.

 

 


[1] - سورۀ ق، آیۀ 15.

[2] - سورۀ نمل، آیۀ 88.

[3] - اسرار الآیات، ص 86.

[4] - سورۀ اسراء، آیۀ 85: "وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي"

[5] - سورۀ سجده، آیۀ 12: «اى پروردگار ما! بينا شديم و شنيديم، اينک ما را بازگردان كه عمل شايسته انجام دهيم همانا ما به يقين رسيديم.»

[6] - سورۀ ملک، آیۀ 2: كسى كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكردارتريد.

[7] - سورۀ ابراهیم، آیۀ 48.

[8] - اسرار الآیات، ص 86: " فإن لجميع الموجودات الطبيعية حركة جوهرية ذاتية و تحولاً من صورةٍ إلى صورة "

[9] - سورۀ توبه، آیۀ 24.

 



نظرات کاربران

//